گل پژمرده

اطلاعاتي در مورد قالبسازي

پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۰۳

گل پژمرده

گل پژمرده

صبحدم، صاحبدلي در گلشني

شد روان بهر نظاره كردني

ديد گلهاي سپيد و سرخ و زرد

ياسمين و خيري و ريحان و ورد

بر لب جوها، دميده لاله‌ها

بر گل و سوسن، چكيده ژاله‌ها

هر تني، روشنتر از جاني شده

هر گل سرخي، گلستاني شده

برگ گل، شاداب و شبنم تابناك

هر دو از آلايش پندار، پاك

گوئي آن صاحبنظر، رائي نداشت

فكرت و شوق تماشائي نداشت

نه سوي زيبا رخي ميكرد روي

نه گلي، نه غنچه‌اي ميكرد بوي

هر طرف گل بود، آنجا وقت گشت

جمله را ميديد، اما ميگذشت

در صف گلها، بديد او ناگهان

كه گل پژمرده‌اي گشته نهان

دور افتاده ز بزم يارها

خوي كرده با جفاي خارها

يكنفس بشكفته، يك دم زيسته

صبحدم، شبنم بر او بگريسته

رونقش بشكسته چرخ كوژ پشت

زشت گشته، بر نكويان كرده پشت

الغرض، صاحبدل روشن روان

آن گل پژمرده چيد و شد روان

جمله خنديدند گلهاي دگر

كه نبودي عارف و صاحب‌نظر

زين همه زيبائي و جلوه‌گري

يك گل پژمرده با خود ميبري

اين معما را ندانستيم چيست

وينكه بر ما برتري داديش كيست

گفت، گل در بوستان بسيار بود

ليك، ما را نكته‌اي در كار بود

ما از آن معنيش چيديم، اي فتي

كه نچيند كس، گل پژمرده را

كردم اين افتاده زان ره جستجوي

كه بگردانند از افتاده، روي

زان ببرديم اين گل بي آب و رنگ

كه زمانه عرصه بر وي تنگ

وقت اين گل ميرود حالي ز دست

ديگران را تا شبانگه وقت هست

من ببوئيدنش، زان كردم هوس

كاين چنين گل را نبويد هيچ كس

دي شكفت از گلبن و امروز شد

اي عجب، امروزها ديروز شد

عمر، چون اوراق بي شيرازه بود

اين گل پژمرده، ديشب تازه بود

چون خريداران، گرفتيمش بدست

زانكه چرخ پير، بازارش شكست

چونكه گلهاي دگر زيباترند

هم نظربازان بر آن بگذرند

خلق را باشد هواي رنگ و بو

كس نپرسد، كان گل پژمرده كو

                                                     پر وين اعتصامي

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.